شعر خوندن فسقلی
هر چه منتظر شدم که این پست رو بابا جون برات بنویسه اما به علت مشغله کاری که داشت نتونست فروردین ماه که به سفر رفته بودیم... دیدم علی و باباش با همراهی هم شعر می خوندند... من با دیدن این صحته کلی لذت بردم و غرق در شادی شدم... نمی دونستم که فسقلی خونه کلی شعر بلده... شبها بابا مهدی واسه علی کلی قصه و شعر می خوند و با همراهی هم کلی شعر بلد بودند و می خوندندو من فقط لذت می بردم... بعضی از شعر هایی که فسقلی خونه با باباش می خونند: ببعی: ببعی میگه: بع بع دنبه داری: نه نه پس چرا میگی: بع بع تاب تاب عباسی: تاب تاب عباسی ... خدا منو ننداسی اگه منو بنداسی. .. تو بلل مامان ب...